آهويي دارم خوشگله
ديروز وقتي رسيدم خونه مامان جون پري، شاد و خندون دويدي به سمتم و از دستم كيسه اي كه توش پفيلا بود رو كشيدي و گفتي به به ... با همون لحن قشنگ هميشگي، صورتم رو هم نگاه نكردي كه سلام كني، بعد كه پشت سرت وارد سالن شدم برگشتي و با خوشحالي گفتي دَلام يعني سلام، از همون سلام هاي كشدار و ريتميك. ... مامان باز بوكنيم ... مامان باز بوكنيم ... مامان جون داشت بهت سوپ مي داد اما خوب چاره اي نداشتم بايد بسته پفيلا رو باز مي كردم چون دو تا هم بود تند و تند به منم مي گفتي مام بخور ... مام بخور ... توما يعني اينكه اون يكي مال شماست، بخور .... (واژه شما رو براي عروسكاتم استفاده مي كني). مامان جون تعريف كرد كه حدود دو ساعتي خوابيدي، آخه از صبح اصلا نخوابيده بو...